باسمه تعالی
قرآن، سیره نبوی، ائمّه اطهار و بزرگان دین در حمایت، ترویج و ترغیب
همّت مضاعف و کار مضاعف
مقدّمه
تلاش و تکاپو از منظر تنزیل عزیز مورد تأکید و توجّه قرار گرفته است. به تعبیر کتاب کریم «... کُلَّ یَومٍ هُوَ فی شأنٍ»؛1 (او هر روزی در کار است) و این شأن شافی در درجه
نازل تر وظیفه مخلوق آن خالق است. مخلوقی که پا به عرصه ی عالم هستی گذاشته و باید برای گذران زندگی بکوشد و چرخهای اجتماع را به حرکت درآورد. برای رسیدن به یک جامعه ی پویا و پُرکار نیاز به انسانهایی است که در چشمه ی خروشانِ کار و کوشش شناور، از مرداب خُمود و جُمود روی گردانده اند. لانه عنکبوت سستی و سکون را در وجودشان منهدم و کندوی عسل جوشش و آشوب خوش را در سینه ی پُرصفای خود ساخته اند. راکبانی که مرکوب سبک سیر و سبک بال همّت بی تعلّل خود را می تازانند و بی تأمّل «فإذا فَرَغتَ فانصَب»؛2 (پس تو چون از نماز پرداختی برای دعا همّت مصروف دار) را برگزار می کنند. انسانهایی که گرم پویانه گام برمی دارند و تمام توش و توان خود را برای ایجاد آرمان شهری از فضایل و زیبایی های زندگی صرف می کنند زیرا به این آیه «وَ اَن لَیسَ لِلاِنسانِ اِلّا ماسَعی»؛3 (برای آدمی جز آنچه به سعی خود انجام داده، ثواب و اجری نخواهد بود). واقفند و می دانند که آن روز «و أَنَّ سَعیَهُ سَوفَ یُری»؛ (و البتّه انسان پاداش سعی و عمل خود را به زودی خواهد دید.) فرا خواهد رسید و قلبهای تپنده و تلاشگر از قلبهای فسرده و یخین بازشناخته می شوند.
این بررسی در پی آن است که مشخّص کند که دیدگاه شریعت شخیص اسلام (قرآن، سیره نبوی، ائمّه اطهار و بزرگان دین) در ترغیب و ترویج همّت و کار چیست و نحوه عمل کرد آن چگونه است. برای دستیابی و کاوش در این امر عظیم به عروة الوثقای قرآن و سنّت چنگ می زنیم و با غوّاصی در اقیانوس سترگ آنان به صید صدفهایی چند می پردازیم و مروارید سعی و سیر آنان را به رشته سخن می کشیم.
متن
در چشمه سار قرآن و سیره معصومین آبهای مَعین تلاش و تکاپو می جوشد و سیران دارد و فسردگی و انجماد را در آن راهی نیست. سرو راست رُسته صحیفۀ صدق بالنده و بال گشوده صحنه گیتی را می نوردد و می پیماید و لحظه ای از پرواز در آسمان زندگی باز
نمی ایستد. شاهباز تیزپرواز همّت بلند معصومین در سیر و پرواز خود درنگ و توقّف
نمی کند و لحظه ای از زندگی را به بیهودگی سپری نمی نماید. با اندیشه نارسای خود قلم را به بال پرنده همّت و تلاش که در کتاب کریم هدایت و سیره معصومین بال و پر می زند، سپرده و به ذکر مطالبی چند در این مورد می پردازیم.
قرآن و همّت مضاعف، کار مضاعف :
تشویق به کار و کوشش شیوه قرآن است. هنگامی که حق خود هر روزی را در کار است «وکُلَّ یَومٍ هُوَ فی شأنٍ» بنده او نیز باید این رسم ربّانی را پیش گیرد و با سعی و تلاش چرخهای اجتماع را به حرکت درآورَد تا فاتح مفتاح «... کانَ سَعیُهُم مشکوراً»4 گردد. قیّوم قاهر یکتا در کتاب نور، رسولش را از سستی و رخوت برحذر داشته، چنین می فرماید : «یا أَیُّهَا المُدَّثِّرُ، قُم فَأَنذِر، وَ رَبَّکَ فَکَبِّر»؛5 (الا ای رسولی که خود را به لباس درپیچیده ای، برخیز و به اندرز و پند، خلق را خداترس گردان، و خدا را به بزرگی یاد کن) و نیز خدای ارحم الرّاحمین به پیامبرش امر می کند که جامۀ خواب را بیفکند و برخیزد و بکوشد و این چنین فرمان می دهد : «یا أَیُّهَا المُزَّمِّلُ، قُمِ الَّیلَ إِلَّا قَلیلاً، نِصفَهُ أَوِ انقُص مِنهُ قَلیلاً، أَوزِد عَلَیهِ وَ رَتِّلِ القُرآنَ تَرتیلاً»؛6 (الا ای رسولی که در جامه خفته ای، هان شب را به نماز و طاعت خدا برخیز مگر کمی، نصف از شب را یا چیزی کمتر از نصف؛ یا چیزی بر نصف بیفزا و به تلاوت آیات قرآن با توجّه کامل مشغول باش).
و نیز به او دستور می دهد که پس از فراغت از نماز همّتش را صرف دعا کند : «فإذا فَرَغتَ فانصَب»؛ (پس تو چون از نماز پرداختی برای دعا همّت مصروف دار) و این
نشان گر تلاشهای بی وقفه انسان است و به تعبیر قرآن «لَقَد خَلَقنَا الإِنسانَ فی کَبَدٍ»؛7 (که ما نوع انسان را به حقیقت در رنج و مشقّت آفریدیم.)
قرآن انسانهای رفاه زده و دلبستگان به ناز و نعمت را نکوهش می کند.
نازپرورده تنعّم نبرد راه به دوست عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد
در این مورد کتاب مُبین می فرماید : «إِنَّهُم کانوا قَبلَ ذلِکَ مُترَفینَ»؛8 (این عذاب آنها بدین سبب است که از این پیش در دنیا به ناز و نعمت پرداختند.) و نیز رفاه زدگان بدین گونه مذمّت شده اند : (ما هیچ رسولی را در دیاری نفرستادیم جز آنکه ثروتمندان عیّاش آن دیار به رسولان گفتند : که ما به رسالت شما کافریم و هیچ عقیده و ایمان به شما نداریم.)9
خداوند کسانی را که مجاهدان را از جهاد منع می کنند و از رفتن در هوای سوزان جبهه بیم می دهند مورد سرزنش قرار می دهد و می فرماید : (آنهایی که خوشحالند که از حکم جهاد در رکاب رسول خدا تخلّف ورزیدند و مجاهده به مال و جانشان در راه خدا بر آنان سخت ناگوار بود و مؤمنان را هم از جهاد منع کردند و به آنها گفتند : شما در این هوای سوزان از وطن خود بیرون نروید، بگو آتش دوزخ بسیار سوزان تر است اگر می فهمیدید.)10
سفارش اکید قرآن در مورد پرهیز از کسالت و کاهلی خصوصاً در هنگام برگزاری نماز نشان گر این است که انسانهای تلاشگر و پویا که با ذوق و شوق به وظایف الهی و انسانی خود عمل می کنند، مورد ستایش حقّند. صحیفه صدق حق چهره ریاکارانه منافقان را از نظر تنبلی و کاهلی در انجام امور دینی این گونه برملا می سازد : (همانا منافقان با خدا مکر و حیله می کنند و خدا نیز به آنان مکر می کند و چون به نماز آیند با حال بی میلی و کسالت و برای ریاکاری آیند و ذکر خدا را جز اندک نکنند.)11
حق در حبل المتین خود از کسانی که از سعی و مجاهده خود خشنودند و از نعمت های بهشتی شادمان و مسرورند این چنین یاد می کند : «لِسَعیها راضِیَةٌ»؛12 (و از سعی و کوشش خود خشنودند) و نیز پاداش کوشایی و تلاش صادقان و صابران این چنین است : «إِنَّ هذا کانَ لَکُم جَزاءً وَ کانَ سَعیُکُم مَشکوراً»؛13 این بهشت بدین نعمت و عظمت، به حقیقت پاداش اعمال شماست و سعی تان مشکور و مقبول است.)
خداوند در قرآن درجه عظیم را به مجاهدان عطا می فرماید و در این مورد این چنین آمده : (آنان که ایمان آوردند و از وطن هجرت کردند و در راه خدا با مال و جانشان جهاد نمودند، آنها را نزد خدا مقام بلندی است و آنان بالخصوص رستگاران و سعادتمندان دو عالمند.)14
فرقان قایم از قیامتی سخن به میان می آورد که در آن روز انسان تمامی کارهای خود را به یاد می آورد. «یَومَ یَتَذَکَّرُ الإِنسانُ ما سَعَی»؛ (روزی است که آدمی هرچه کرده به یاد آرد).15
حیّ لایموت در حبل حکمت خود مجاهدان را بر بازنشستگان بدون عذر برتری بخشید . (هرگز مؤمنانی که بدون عذر از جهاد بازنشستند با آنان که با مال و جان کوشش کنند یکسان نخواهند بود، خدا مجاهدان فداکار به مال و جان را بر بازنشستگان، بلندی و برتری بخشیده و همه اهل ایمان را وعده نیکوتر فرموده، مجاهدان را بر بازنشستگان به اجر و ثوابی بزرگ برتری داده).16
با توجّه به آیات ذکر شده ملاحظه می گردد که کار و کوشش در جهت کسب مَلَکات حسنه و نیل به آرمان بلند انسانی و دستیابی به دستگیره استوار الهی از نظرگاه قرآن ستوده و پسندیده است، زیرا که دنیا مزرعه آخرت و این سرا کشتزاری است که انسان با افشاندن تخم سعی و عمل، ثمره آن را در آن سرا به دست می آورد. در قرآن از تلاش ها و مرارت های پیامبران برای هدایت انسانها و نیز از کوشش هایی که آنان برای گذران زندگی و خانواده نموده اند، سخن به میان آورده است. یکی از نمونه های این راهبران الهی و هادیان بشریّت حضرت موسی (ع) است که با شبانی امرار معاش می کند و ده سال در ازاء کابین همسرش اجیر حضرت شعیب (ع) می گردد.
شبان وادی ایمن گهی رسد به مراد که چند سال به جان خدمت شعیب کند
پیامبر اکرم (ص) همّت ها و مجاهدت ها :
تلاش های پیامبر (ص) در هدایت امّت به جایی می رسد که بارئ بدیع در ذکر مبارک خود به او می فرماید : «ما أَنزَلنا عَلَیکَ القُرآنَ لِتَشقی»؛17 (ای رسول ما قرآن را از آن برای تو نازل نکردیم که خویشتن را به رنج درافکنی).
و نیز آن شاهد شفیق مشفقانه به پیامبر خود می فرماید : «لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفسَکَ أَلّا یَکُونوا مُؤمِنین»؛18 (ای رسول تو چنان در اندیشه هدایت خلقی، که خواهی جان عزیزت را از غم اینکه ایمان نمی آورند هلاک سازی).
پیامبر با تمام همّ و غمّ به وظیفه رسالت خود عمل کرده و نقش خویش را تا آخرین لحظه ی زندگی ایفا نمود و در این راه رنجها دید و مرارت ها کشید. در کتاب کشف الاسرار در این مورد آمده است :
آن مهتر عالم زان پس که قدم در این میدان نهاد یک ساعت او را بی غم و بی اندوه نداشتند، اگر یک ساعت مربّع نشست خطاب آمد که بنده وار نشین؛ یک بار انگشتری در انگشت بگردانید، تازیانۀ عتاب فرو گذاشتند که : «افحسِبتم انّما خلقناکم عَبَثاً»، یک بار قدم به بستاخی بر زمین نهاد گفتند او را «ولا تَمشِ فی الارضِ مَرَحاً»؛ چون کار به غایت رسید و از هر گوشه بلای وی روی نهاد، نفسی برآورد و گفت «ما اوذیَ نبیٌ قطٌّ بمثل ما اوذیتُ»- خطاب آمد از حضرت عزّت که ای مهتر کسی که شاهد دل و جان وی ما باشیم از بار بلا بنالد؟! هرچه در خزائن غیب زهرِ اندوه بود همه را یک قدح گردانیدند و بر دست وی نهادند، وز آنجا که سِرّ است پرده برداشتند که ای مهتر این زهرها بر مشاهدۀ جمال ما نوش کن.
وَلو بِیدِالحبیبِ سُقیتُ سمّاً لَکان السّمُّ من یده یطیبُ
از دستت ار آتش بود ما را ز گُل مفرش بود
هرچ از تو آید خوش بود خواهی شفا خواهی الم19
رسول اکرم در مورد کار و کوشش در اسلام فرمود : «خداوند مؤمنی را که شغل و حرفه ای داشته باشد دوست می دارد.» و فرمود : «به لعنت خدا گرفتار است آن کس که سنگینی خود را در زندگی به دوش دیگران بیندازد.» یعنی کار نکند و بخواهد بی کار بگردد و از محصول کار دیگران زندگی کند، و در حدیث دیگر می فرماید : «آن کس که برای تأمین زندگی خود و عائله اش کار و کوشش می کند مانند کسی است که در راه خدا جهاد می کند.» ایضاً در حدیث است که وقتی که در حضور رسول خدا از کسی تعریف می کردند، می پرسید: کارش چیست؟ اگر می گفتند بی کار است، می فرمود : «سَقَطَ مِن عَینی».20
حضرت نوح و همّت او :
نوح قوم را به سوی خدا دعوت کرد، ولی قوم از دعوتش رخ برتافتند. پس، از عقاب الهی انذار و تهدیدشان کرد، ولی قوم چشم و گوش خود را بربستند. به ثواب ترغیبشان نمود، ولی ایشان انگشتها را در گوش فشردند و جامه ها به سر کشیدند و از سر کبر و غرور به سخنش گوش فرا ندادند. نوح همچنان به مبارزه و احتجاج با ایشان ادامه داد و بر پافشاری و اصرار خود بیفزود و با امیدواری و حُسن رفتار و ملایمت در گفتار، فنون مختلف دعوت را به کار برد و در ابلاغ رسالت بکوشید. شب و روز و آشکار و نهان به سوی خدا دعوتشان کرد و اسرار آفرینش و شاهکارهای خلقت را به ایشان گوشزد کرد و نظرشان را به فرو افتادن پرده های ظلمت شب و پیدایش آسمان و ماه تابان و خورشید فروزان و زمین دارای انهار و کشتزار و اشجار معطوف داشت. همه این معانی را در کمال فصاحت و به آیین بلاغت، در خور فهم ایشان بیان می کرد و قدرت و جلال آفریدگار یگانه را به ایشان خاطرنشان می ساخت.
نوح همچنان به مبارزه و دعوت و بسط برهان و اقامۀ حجّت ادامه می داد تا عدّۀ انگشت شماری به او گرویدند و دعوتش را اجابت و رسالتش را تصدیق کردند، ولی آنان که مهر عناد و کبر و لجاج بر دل داشتند ایمان نیاوردند و به گمراهی و شقاوت خود ادامه دادند و در گرو جاه و جلال و در حجاب مال و منال باقی ماندند و بر سخریه و استهزاء افزودند و گفتند : تو جز بشری مانند ما نیستی و اگر خدا می خواست پیغمبری بفرستد از فرشتگان انتخاب می کرد تا ما دعوتش را بپذیریم و سخنش را بنیوشیم.
قوم همچنان به استهزاء و ریشخند خود ادامه می دادند ولی نوح استهزاء و بیهوده درانی ایشان را با حلم و بی اعتنایی تلقّی می کرد و می گفت : اگر شما اکنون ما را مسخره می کنید، روزی خواهد رسید که ما شما را به باد استهزاء گیریم، به زودی خواهید دانست که عذاب
ذلّت بار و شکنجۀ دائم بر سر چه کسی خواهد آمد. نوح این بگفت و به کار ساختن کشتی پرداخت تا کار کشتی را به پایان برد و در انتظار فرمان بماند.
چون کار انتقام الهی به پایان رسید و طومار زندگی ستمکاران پیچیده شد، آسمان به فرمان خدا از باریدن باز ایستاد و زمین آبها را فرو بلعید و کشتی بر کوه جودی قرار گرفت، و فرمان دوری ستمکاران از رحمت الهی صدور یافت، و نوح را فرمان رسید تا با یارانش به سلامت گام بر زمین نهند و در آغوش برکت و در نظر عنایت الهی زندگانی نوین خود را آغاز کنند.21
حکیم حلیم در مورد حضرت نوح (ع) می فرماید : (و همانا نوح را به رسالت سوی قومش فرستادیم او هزار سال پنجاه سال کم میان قوم درنگ کرد و خلق را دعوت به خداپرستی نمود و اجابت نکردند و چون همه ستمگر بودند غرق طوفان هلاک شدند).22
حضرت هود و همّت او :
هود فردی از قبیله عاد بود که از جهت نسب، برگزیده و از حیث خلق، مهذّب و از نظر حلم و سعۀ صدر، ممتاز بود. پس خدا او را به عنوان رسالت و برای ابلاغ پیغام و انجام دعوت خود برگزید، تا مگر عقل آن مردم را از گمراهی برهاند و اخلاقشان را از کژی به استقامت آورد.
هود به وظیفه خطیر خود قیام کرد، و برای مواجهۀ با مشکلات آماده شد و از آن گونه که صاحبان دعوت بزرگ، خویش را مجهّز می سازند، خود را به نیروی عزیمتی که کوه را از جای برمی کند و حلمی که جاهلان سرسخت را منهزم می سازد، مسلّح ساخت، و به انکار بتها و تقبیح عقائدشان برخاست.23
ائمّه اطهار، کار و همّت مضاعف :
علی (ع) قدر و اندازه هر کسی را به اندازه همّت او می داند. «قَدرُ الرَّجُلِ عَلَی قَدرِ هِمَّتِهِ» و نیز بلندهمّتی را در دستیابی به توشه ی آخرت می داند و می فرماید : «... آن مغروری که به دنیا ظفر یافته بلندهمّت تر از آن کسی نیست که به کمترین سهم از آخرت دست پیدا کرده است.»
و درباره همّت بلند چنین می فرماید : بردباری و خونسردی (در برابر حوادث) فرزندان دوقلوئی هستند که از همّت بلند متولّد شده اند.24
حضرت علی (ع) تلاش و همّت حیوانات، درّندگان، زنان بی ایمان و مؤمنان را چنین بیان می کند : حیوانات تمام همّشان شکم آن ها است؛ و درّندگان همّشان تجاوز و ستم به غیر خودشان می باشد، و زنان (بی ایمان) تمام فکرشان زیورهای حیات و زندگی دنیا و فساد در آن است. امّا مؤمنان خاضعند؛ مؤمنان (از مسئولیّت هایشان) ترسانند و خائفند.25
علی (ع) از سباحت در دریای بی کران تلخی ها واهمه ای نداشت. مرارتها را به جان می خرید و برای نیل به آرمان اعلای انسانیّت از مقابله با موجهای خروشان اقیانوس زندگی نمی هراسید و کسانی را که تمام همّ و توان خود را همچون حیوان پروار به عشقِ علف صرف می کنند به شدّت نکوهش می کند و در کلام زیبایی این چنین همّت های هرز و پست را توصیف می کند :
«آیا به همین قناعت کنم که گفته شود : من امیر مؤمنانم؟ امّا با آنان در سختیهای روزگار شرکت نکنم؟! و پیشوا و مقتدایشان در تلخیهای زندگی نباشم؟ من آفریده نشدم که خوردن خوراکیهای پاکیزه مرا به خود مشغول دارد؛ همچون حیوان پرواری که تمام همّش، علف است، و یا همچون حیوان رها شده ای که شغلش چریدن و خوردن و پرکردن شکم
می باشد و از سرنوشتی که در انتظار او است بی خبر است. آیا بیهوده یا مهمل و عبث آفریده شده ام؟ آیا باید سررشته دار ریسمان گمراهی باشم؟ و یا در طریق سرگردانی قدم گذارم؟ گویا می بینم گوینده ای از شما می گوید : «هرگاه این (دو قرص نان) قوت و خوراک فرزند ابوطالب است باید هم اکنون نیرویش به سستی گرائیده باشد و از مبارزات با همتایان و نبرد با شجاعان باز ماند».
آگاه باشید! درختان بیابانی چوبشان محکم تر است امّا درختان سرسبز که همواره در کنار آب قرار دارند پوستشان نازک تر (و کم دوام ترند)، درختانی که در بیابان روییده و جز با آب باران سیراب نمی گردند، آتششان شعله ورتر و پردوام تر است، و من نسبت به پیامبر (ص) همچون روشنی که از روشنایی دیگر گرفته شده باشد، و همچون ذراع نسبت به بازو هستم (بنابراین روش او را از دست نمی دهم). به خدا سوگند اگر عرب برای نبرد با من پشت به پشت یکدیگر بدهند من به این نبرد پشت نمی کنم و اگر فرصت دست دهد که بتوانم آن را مهار کنم به سرعت به سوی آنان خواهم شتافت و به زودی تلاش خواهم کرد... ».26
حضرت علی (ع) به اقتصاد خوب، و تأمین معاش از راه صحیح، و زراعت و توسعه آن بسیار اهمیّت می داد، به فرزندش امام حسن (ع) فرمود : «لا تَلُم اِنساناً یَطلُبُ قُوتَهُ، فَمَن عَدِمَ کَثُرَ خَطایاهُ؛ انسانی را که برای کسب معاش زندگی، تلاش می کند، سرزنش نکن، زیرا کسی که وسائل زندگیش تأمین نباشد، خطاهای او بسیار خواهد بود».
امام صادق (ع) در مورد حضرت علی (ع) فرمود : «امیر مؤمنان (درودهای خدا بر او باد) در زمین بیل می زد و مواهب و نعمتهای زمین را با کشاورزی خود استخراج می نمود، و آن حضرت از مال شخصی خود و از محصول دسترنج خویش هزار برده خرید و آزاد کرد».27
درباره امام جعفر صادق (ع) در مورد کار و تلاش چنین بیان شده است :
روزی حضرت امام جعفر صادق (ع) جامۀ زبر کارگری بر تن و بیل در دست داشت و در بوستان خویش سرگرم کار کردن و بیل زدن بود، چنان فعّالیّت کرده بود که سراپایش را عرق گرفته بود. در همین حال بود که اتّفاقاً مردی به نام ابوعمرو شیبانی وارد و امام را در آن رنج و تعب مشاهده کرد، پیش خود گفت شاید علّت اینکه امام شخصاً بیل به دست گرفته و متصدی کار شده این است که کسی دیگر نبوده که انجام دهد و امام از روی ناچاری، خودش بیل را به دست گرفته و مشغول کار شده است، لهذا جلو آمد و عرض کرد : این بیل را به من بدهید تا من این کار را انجام دهم. امام حاضر نشد و فرمود نمی دهم. بعد برای آنکه به طرف بفهماند که بیل به دست گرفتن من روی اجبار و ناچاری نبود، فرمود : «من به طور کلّی دوست می دارم که مرد در راه تحصیل روزی رنج بکشد و آفتاب بخورد».28
در قرن دوّم تاریخ اسلام مردمی پیدا شدند که افکار منحرفی پیدا کردند. یکی از افکار منحرف آنها این بود که کار و فعّالیّت را منافی با تقوا و دیانت می دانستند. این دسته از مردم وقتی که می دیدند ائمّۀ اطهار (ع) کار می کنند و زحمت می کشند، زراعت و تجارت
می کنند، حفر قنات و یا درختکاری می کنند، این کار را بر آنها عیب می گرفتند.
یک روز، گرمی هوای تابستان شدّت کرده بود. آفتاب بر مدینه و باغات و مزارع اطراف مدینه به شدّت می تابید. در همین حال یکی از این طبقه اتّفاقاً به نواحی بیرون مدینه آمده بود؛ ناگهان چشمش افتاد به مرد فربه و درشت اندامی که معلوم بود در این وقت برای سرکشی به مزارع خود بیرون آمده و به واسطۀ فربهی و خستگی به کمک چند نفر که از کسان خودش بودند راه می رفت. آن مرد زاهد مسلک با خود اندیشید که این مرد فربه کیست که به خاطر مال دنیا در این هوای گرم بیرون آمده است؟ نزدیکتر شد، دید این مرد فربه محمّدبن علی بن الحسین یعنی امام باقر (ع) است. مرد زاهد مسلک به خیال خود خواست امام را مورد ملامت قرار دهد؛ نزدیک آمد و سلام کرد و جواب سلام گرفت. بعد گفت : آیا سزاوار است کسی مثل تو دنبال کار دنیا بیرون رود؟ اگر در همین حالت اجلت فرا رسد جواب خدا را چه می دهی؟ امام خود را به دیوار تکیه داد و فرمود : اگر در همین حال اجل من برسد خوش وقتم که در حال عبادت از دنیا رفته ام. من آدمی هستم عیالمند، زندگی و خرج دارم، اگر زحمت نکشم و کار نکنم باید دست حاجت پیش تو و امثال تو دراز کنم. زاهد همین که این بیان منطقی را شنید گفت راست گفتی، من خواستم تو را نصیحت کنم امّا دانستم من در اشتباهم و تو مرا نیکو نصیحت کردی.29
در شب عاشورا امام حسین (ع) و یارانش در شوق و شورِ دیدار معشوق آن چنان در تب و تاب، راز و نیاز مشغول بودند که در توصیف خیمه های امام در این شب، جمله ی زیبایی است که می گوید : «لَهُم دویٌّ کَدَویٌّ النّحل» اگر در کربلا بودید، زمزمه ای از جنس کندوی عسل می شنیدید. آنان حتّی در آخرین لحظه های عمر از تلاش و تکاپو در راه رسیدن به حق و کمال انسانیّت غفلت نورزیدند و تمامی همّ و توان خود را برای اثبات حق و ابطال باطل به کار گرفتند. آنان زاهدان شب و شیران روز بودند که تار و پود وجودشان سرشار از عشقِ جوشش ایمان و پویندگی و تهی از رخوت و رکود بود. شیفتگی و شهامت آنان درس بزرگی برای انسانهایی است که مشتاقانه جویای دست یابی به ستیغ سترگ سعادت جهان جاودانگیند.30
همّت و کار از دیدگاه شهید مرتضی مطهّری :
استاد مطهّری «کار» را فریضه ای برای هر کس دانسته، زیرا هر کس را بیش از هر چیز متعلّق به اجتماع می داند. ایشان کار در اسلام را در موارد زیر مورد بحث قرار می دهد.
- کار فریضه ی اجتماعی است
- کار معیار بازیافتن شخصیّت هاست
- کار به بدن سلامت و نیرو می بخشد
- کار مانع بروز جنایت است
- کار و سرگرمی فکر، مانع هجوم هوسها و خیالات شیطانی است
- کار، معلّم و آموزنده است و به عقل قوّت و انتظام می بخشد
- کار مانع هجوم اندوه ها و غصّه ها و زداینده آنهاست
- کار کانون لذّت است
شهید مطهّری با توجّه به اینکه انسان موجودی چند کانونی است و کار بر روی همۀ آن کانونها اثر می گذارد و همه را پرورش می دهد، به این نتیجه می رسد که کار مانند موعظه، صفای روح و خشوع قلب می دهد. کار برای بدن سلامت بخش و ورزش و نشاط آور است، برای خیال تمرکز دهنده و مانع بروز وساوس است، برای فکر وعقل معلّم و انتظام دهنده و آشناکننده به رابطه علّت و معلول است، از جمله تعلیماتش ایجاد ایمان و اعتقاد به خود است و سبب کشف خود به وسیله خود می شود، برای دل رافع اندوه و مفید لذّت و نرمی بخش و خشوع دهنده است، از لحاظ شخصیّت حس احترام به ذات را ارضاء می کند و از نظر اجتماعی حیثیّت و آبرو می دهد و مانع ورشکستگی روحی و اجتماعی و در نتیجه مانع بروز گناهان ناشی از باختن شخصیّت است.31
نتیجه
نام گذاری سال 1389 از سوی مقام معظّم رهبری به نام کار مضاعف و همّت مضاعف سبب تسریع انجام کارها در جهت رفع مشکلات و رسیدگی مطلوب تر به امور مردم و عمران و آبادی کشور است. با تأسّی از قرآن، سنّت پیامبر و ائمّه اطهار و بزرگان دین، مسؤولان باید با برنامه ریزی منسجم و فشرده و به کارگیری تمامی پتانسیل های موجود در رسیدن به این هدف تلاش و همّت مضاعف را در پیش گیرند. آنان با سرلوحه قرار دادن همّت مضاعف و کار مضاعف و استفاده از ظرفیت های موجود و کاربست آنها در افزایش شتاب حرکتی در حوزه ی مسؤولیّت های خود و پیشبرد برنامه های کمّی و کیفی و توسعه و پیشرفت به اهداف ارزشمند دست یابند. امید است همگی با الگوگزینی از راهبردهای کتاب هُدی، سنّت پیامبر (ص)، ائمّه اطهار و بزرگان دین در جهت اعتلای اسلام و ایران گام های مؤثّر برداریم.
پانوشت ها
- بخشی از آیه 29 سوره الرّحمان
- آیه 7 سوره انشراح
- آیه 39 سوره نجم
- بخشی از آیه 19 سوره اسراء
- آیات 1، 2، 3 سوره مدّثّر
- آیات 1 تا 4 سوره مزّمِّل
- آیه 4 سوره بلد
- آیه 45 سوره واقعه
- آیه 34 سوره سبأ
- آیه 81 سوره توبه
- آیه 142 سوره نساء
- آیه 9 سوره غاشیه
- آیه 22 سوره انسان (دهر)
- آیه 20 سوره توبه
- آیه 35 سوره نازعات
- آیه 95 سوره نساء
- آیه 2 سوره طاها
- آیه 3 سوره شعرا
- نواخوان بزم صاحبدلان، ص 34
- حکمتها و اندرزها، جلد دوّم، ص 176
- قصص قرآن، صص 27، 28، 30، 32
- آیه 14 سوره عنکبوت
- قصص قرآن، صص 33، 34
- المعجم المفهرس، نهج البلاغه، بخشی از حکمت 47، بخشی از حکمت 370، حکمت 460
- همان کتاب، قسمت 12، خطبه 153
- همان کتاب، قسمت 15، نامه 45
- نگاهی بر زندگی حضرت علی (ع)، صص 100 تا 102
- حکمتها و اندرزها، جلد اوّل، 176
- همان کتاب، صص 178، 179
- برگرفته از مجموعه سخنرانی عاشورایی، ص 59
- حکمتها و اندرزها، جلد دوّم، صص 177 تا 182
منابع و مآخذ
- قرآن مجید، با ترجمه مُحیی الدّین مهدی الهی قمشه ای، انتشارات هجرت، قم
- المعجم المفهرس، نهج البلاغه، محمّدکاظم محمّدی و محمّد دشتی، نشر امام علی (ع)، قم، چاپ چهارم، آذر 74
- حکمتها و اندرزها، جلد اوّل، مرتضی مطهّری، انتشارات صدرا، تهران، چاپ بیست و ششم، فروردین 1388
- حکمتها و اندرزها، جلد دوّم، مرتضی مطهّری، انتشارات صدرا، تهران، چاپ پنجم، فروردین 1388
- قصص قرآن، صدرالدّین بلاغی، انتشارات امیرکبیر، تهران، چاپ نهم، 1354
- مجموعه سخنرانی عاشورایی، محمّد رضا سنگری، پاریس، 1387
- نگاهی بر زندگی حضرت علی (ع)، محمّد محمّدی اشتهاردی، نشر مطهّر، تهران، چاپ اوّل، زمستان 1373
- نواخوان بزم صاحبدلان، گزیده کشف الاسرار، رشیدالدّین ابوالفضل میبدی، گزینش و گزارش : رضا انزابی نژاد، انتشارات جامی تهران، چاپ سوّم، زمستان 1375
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط:
مقالات ،
قرآن، سیره نبوی، ائمّه اطهار و بزرگان دین در حمایت، ترویج و ترغیب ،
،
:: برچسبها:
قرآن، سیره نبوی، ائمّه اطهار و بزرگان دین در حمایت، ترویج و ترغیب ,